شنبه 23 بهمن 1389برچسب:, :: 10:27 :: نويسنده : arvin
اول از همه برايت آرزو مي كنم كه عاشق شوي
و اگر هستي ، كسي هم به تو عشق بورزد، و اگر اينگونه نيست ، تنهاييت كوتاه باشد، و پس از تنهاييت ، نفرت از كسي نيابي. آرزومندم كه اينگونه پيش نيايد...
اما اگر پيش آمد ، بداني چگونه به دور از نااميدي زندگي كني. برايت همچنان آرزو دارم دوستاني داشته باشي،
از جمله دوستان بد و ناپايدار... برخي نادوست و برخي دوستدار... كه دست كم يكي در ميانشان بي ترديد مورد اعتمادت باشد. و چون زندگي بدين گونه است،
برايت آرزومندم كه دشمن نيز داشته باشي... نه كم و نه زياد . . . درست به اندازه، تا گاهي باورهايت را مورد پرسش قرار دهند، كه دست كم يكي از آنها اعتراضش به حق باشد... تا كه زياده به خود غره نشوي. و نيز آرزومندم مفيد فايده باشي ، نه خيلي غير ضروري...
تا در لحظات سخت، وقتي ديگر چيزي باقي نمانده است، همين مفيد بودن كافي باشد تا تو را سرپا نگاه دارد. همچنين برايت آرزومندم صبور باشي،
نه با كساني كه اشتباهات كوچك مي كنند... چون اين كار ساده اي است، بلكه با كساني كه اشتباهات بزرگ و جبران ناپذير مي كنند... و با كاربرد درست صبوريت براي ديگران نمونه شوي. اميدوارم اگر جوان هستي،
خيلي به تعجيل رسيده نشوي . . . و اگر رسيده اي ، به جوان نمايي اصرار نورزي ، و اگر پيري تسليم نااميدي نشوي . . . چرا كه هر سني خوشي و ناخوشي خودش را دارد و لازم است بگذاريم در ما جريان يابد. به علاوه اميدوارم پول داشته باشي ، زيرا در عمل به آن نيازمندي . . .
و سالي يكبار پولت را جلو رويت بگذاري و بگويي: « اين مال من است » ، فقط براي اينكه روشن كني كدامتان ارباب ديگري است! و در پايان ، اگر مرد باشي ، آرزومندم زن خوبي داشته باشي . . .
و اگر زن باشي شوهر خوبي داشته باشي ، كه اگر فردا خسته باشيد ، يا پس فردا شادمان ، باز هم از عشق حرف برانيد تا از نو آغاز كنيد . . . اگر همه اين ها كه گفتم برايت فراهم شد ،
ديگر چيزي ندارم برايت آرزو كنم . . . ويكتور هوگو
نظرات شما عزیزان:
|